۱۳۸۶/۰۳/۱۳



گم شد.
مثل بچه هایی که توی شلوغی دستشان از دست مادرشان رها میشود.

ترسید.

به خیال مادر گم شده هزاران نفر را از پشت با مادر اشتباه گرفت.

بغض کرد.

از هر کس که توانستم سراغش را گرفت .

ولی اینجامثل توی فیلم ها و کتاب ها نیست که بچه ی گم شده تلفن یا آدرس خانه شان را در جیبش پیدا کند و برود سراغ آقای پلیس و همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود.

ابنجا همه چیز فرق میکند.

همه چیز

اینجا بچه های پیدا شده را یکراست میبرند یتیم خانه.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?