۱۳۹۳/۰۴/۳۱

زمان (به کسر ن) بی زمان

فکر کنم آرومی به جای جغرافیایی که توشی نیست، به توی آدمه. وقتی آروم نیستی..وقتی صدات قطع میشه و حروف کلمه ها از عرض و طول تو گلوت گیر میکنن و خراش میدن..وقتی سریع راه میری که برسی به یه جایی که بشه از این "آن" و این لحظه بگریزی..وقتی از مینبر آهنگ میخوای لحظه ها رو دک کنی برن..وقتی..وقتی..این زمان ها و مکان ها معنیشونو از دست میدن، هر جا میخوای باشی باش..آرومی فارغ میشه از وابستگی زمان و مکان، بی زمان و بی مکان میشه..

میدونی..علم و قرارداد های علمی بین خودمون زمان رو قسمت قسمت کردن، اینقدرش میشه یک ساعت..یک دقیقه..یک ثانیه..، ولی اون ثانیه هایی که به قرن میمونن و اون سال هایی که به ثانیه چی هستن..؟!..وقتی که به ثانیه بزرگتر میشی و به سال همونی هستی که یک سال قبل..اینا چی هستن...؟!..

برزخ کجاست؟ حتما باید یه تصویر احمقانه مثل فیلم ها هالیوودی باشه؟ برزخ مگر نه جایی (بیشتر از جا و مکان فیزیکی زمان ه به نظرم) است که معلق بین دو جا..دو زمان..دو حالت.. اینی که من الان هستم کجاست؟ برزخ نیست؟ حیرونم..بچه ام و بزرگ..تصویری میسازم و تصویرم چیز دیگر..ساکتم و حراف..سرشار میشم و خالی..

به امید خودتون.   

برچسب‌ها:


This page is powered by Blogger. Isn't yours?