۱۳۸۷/۰۶/۱۶


عجب ماجرایی شده ها!هرچی میخوام درستش کنم مقاومت میکنه.فقط از این ماجراها یک بار دیگه داشتم،اونم 6 سال پیش بود.اون دفعه کارم رو ساخت ولی این دفعه خدا میدونه که نوبت منه!
دوباره برگشتم به همون زندگی مورد علاقه خودم،خوابیدن روی زمین،چایی،شیرینی،کتاب دم خواب،پنکه،سر و کله زدن با این دیوونه که بالا گفتم،هزارتا رویای فانتزی (توانایی توضیحش رو ندارم)، این دفعه یک کار نیمه تموم که تمومش کنم.آخ اگه بارون بزنه.

این عکس رو هم از اینجا پیدا کردم.مال خودم نیست.

برچسب‌ها:


This page is powered by Blogger. Isn't yours?