۱۳۸۶/۰۳/۰۹

فکر کنم با نبودن این چند هفته که گذشت و چند هقته آینده من کل نظام هستی به هم بریزد.باشد روزی که به هم بریزد!

۱۳۸۶/۰۲/۳۰


هر چی آدمها قابل پیش بینی تر می شوند : خسته کننده تر میشوند.

هر چی آدمها خسته کننده تر می شوند : احمق تر به نظر میرسند.

هر چی آدمها احمق تر به نظر بیایند : بیشتر تو گه فرو میروند.

هر چی آدمها بیشتر تو گه فرو بروند: بیشتر شبیه گه میشوند.

۱۳۸۶/۰۲/۲۴


این عکس به نظرم خیلی قشنگ و مربوط آمد.این عکس مربوط به شرکت پست استرالیاست!

۱۳۸۶/۰۲/۲۳

از طریق این وبلاگ میتوانید بیبیسی فارسی را باز کنید.حداقل من امروز یعنی بیست و سوم اردیبهشت که توانستم واردشوم.

۱۳۸۶/۰۲/۱۹


کتابخانه-4


نام کتاب نوشتن با دوربین رو در رو با ابراهیم گلستان
نوشته پرویز جاهد
۲۷۶صفحه
نشر اختران
قیمت 3000تومان



مطالب این کتاب که مصاحبه ای است با ابراهیم گلستان را پرویز جاهد برای پروژه دکتری خود و با عنوان (تاریخ تحلیلی ریشه های موج نو در سینمای ایران) در دانشگاه وست مینیستر لندن گرد آورده است.به گفته جاهد به دلیل اینکه منابع کافی و مناسبی در این زمینه وجود نداشته است مصاحبه با فیلمسازانی چون گلستان - فرخ غفاری و فریدون رهنما را محور اصلی تحقیقش قرار داده است.در واقع او مبنای زمانی کارش را بین سال های ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۸ که با ساخت فیلم جنوب شهر اثر فرخ غفاری شروع و با ساخت فیلم های گاو(داریوش مهرجویی)-قیصر(مسعود کیمیایی)-آرامش در حضور دیگران(ناصر تقوایی) قرار داده است.
کتاب در چهار بخش که اختصاص به چهار مصاحبه با گلستان دارد تالیف شده است.هر مصاحبه شامل یکسری موضوع های مربوط و نامربوط است یعنی اینطوری است که از یک موضوع شروع میکنند و دیگر حرف حرف مییاره میروند تا آخرش ببینند بحث سر از کجا در می آورد.

در دیدار اول درباره شکل‌گیری موج ‌نو، فرخ غفاری، سنت و مدرنیسم، فیلم فارسی، سینمای روشنفکری و مخاطب ایرانی، رئالیسم، استعاره و نماد صحبت شده است.

در دیدار دوم درباره . ذکریا هاشمی و رمان "طوطی" و حزب توده و خلیل ملکی .

در دیدار سوم موضوعاتی چون استودیو گلستان، فیلم مستند و نفت، کانون فیلم، فروغ فرخزاد و این خانه سیاه است، فیلم قیصر، فرخ غفاری، عباس کیارستمی و....برسی شده است.

و در دیدار چهارم که آخرین آنها نیز هست- گلستان از افراد و موضوعاتی چون: صادق چوبک و امیر نادری، پهلبد و دستگاه سانسور، هیچکاک، علی دهباشی، احسان یارشاطر، عباس میلانی، جمشید مشایخی و بسیاری کسان دیگر سخن می‌گوید.

کلا با خواندن این کتاب از خیلی مسائل و رابطه ها و نحوه کار سینمایی و حتی دیدگاه های جامعه آن زمان سر در میآورید که به نظر خالی از لطف نمیآید.
فقط ممکن است صراحت لهجه گلستان کمی در ابتدای کتاب شما را اذیت کند که هر چه پیش میروید شکلی عادی تر به خود میگیرد. از صراحت گلستان همین بس که گویا دکترعباس میلانی درمقدمه ی کتاب "معمای هویدا" ابراهیم گلستان را چنین معرفی میکند:
«نویسنده ای پرآوازه و فاضل است و صراحت کلامش شهره ی خاص و عام ... درپنجاه سال اخیر درکانون تحولات روشنفکری جامعه ایران بود ... » ص 16(میگویم گویا چون من خود این کتاب را نخوانده ام)
در آخر اینکه من با کتاب خیلی حال کردم و این شاید به علاقه من به گفتگو ها و مصاحبه برگردد.
بحث راجع به مصاحبه شد که یاد کتاب یک گفتگو که مصاحبه ی ناصر حریری با نجف دریابندری افتادم و قول میدهم این کتاب را نیز در چند پست بعدی معرفی کنم.
پیشنهاد میکنم برای اطلاعات بیشتر به اینجا نبز سری بزنید.

۱۳۸۶/۰۲/۱۳

تلویزیون-۲
اول اینکه کاری را که میکنم دوست دارم.منظورم همین معرفی( کتاب-فیلم-تلویزیون) است که به نظرم حداقل برای من خیلی سودمند است.
نمیدانم شما چقدر برنامه های شبکه چهارم تلویزیون خودمون را نگاه میکنید ولی من سبک و تنوع برنامه های این شبکه را دوست دارم و به نظرم در تهیه برنامه هایش دقت میشود.همچنین احساسم این است که در برنامه هایش یک رویکرد برنامه ی بومی بودن نیز وجود دارد(هرچند که هیچ کاری بی عیب نیست).یکی از این برنامه ها که امشب یعنی پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت نشان داد برنامه ی مستند گونه ای بود که زندگی یک سفالگر حدود ۸۰ ساله ترک ساکن تبریز به نام عباس قابچی را به تصویر میکشید.پیرمرد به ادعای خودش حدود ۶۵ سال در زیرزمینی که کارگاهش میخواند به همراه برادرش که ۲ سال پیش فوت کرده بود کار کرده است.کارهای سفالش را که نشان میداد واقعا مسحور کننده بود. همچنین تلاش پیرمرد در این سن و سال و اثبات جریان زندگی تفکر برانگیز ! نکته جالب در این برنامه احساس واقعی بودن( و نه ساختگی بودن ) آن بود و آدم احساس این را نداشت که یک متن نوشته اند و بر اساس آن کار میکنند.حداقل در من که این احساس را برانگیخت.با خنده ی بامزه پیرمرد خندیدم و با گریه اش بخاطر فوت برادرش بغض کردم.نکته دیکر اینکه طبق گفته برنامه نمونه کارهای عباس آقای قابچی را در محلی به نام خانه سفال تیریز میشود دید.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?