۱۳۸۴/۱۲/۰۶

میترسم
میترسم از ندیدنش
از بی خبری
گاهی او را گم میکنم
میکاومش با نگاهی مضطزب در آینه
میترسم
میترسم از پریدنش
هزاران بار خود را سرزنش کرده ام
هر باره با خود میگویم :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
با لباس های بیرون دماغت را فین نکن
Comments: ارسال یک نظر



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?