۱۳۸۵/۰۱/۲۱
گریزی نیست
هیچ گریزی نیست
حوسم در مقابل حوست همواره سرابی بیش نبوده است
تو مرا چنان به خود میخوانی که برایم گریزی نیست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
آخه پدرسگ , اینقدر گنده ای که از دست نیروی گرانشت نمیشه در رفت.
هیچ گریزی نیست
حوسم در مقابل حوست همواره سرابی بیش نبوده است
تو مرا چنان به خود میخوانی که برایم گریزی نیست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
آخه پدرسگ , اینقدر گنده ای که از دست نیروی گرانشت نمیشه در رفت.