۱۳۹۳/۰۳/۲۴

آروم

حرف ميزنم، نگاهم روبرو...ولى از گوشه چشم محو ميبينم...سرم رو آروم پايين ميآرم...نگاهم روى اشياء روى ميز، صداى آدم ها كم و پس زمينه ميشه...تو دلم آروم چيزى ميگم...به آرومى نم نم بارون. به اين لحظه...نگاهم بر ميگرده، صداها، حرف ها...انگار هيچ نشده...

Comments: ارسال یک نظر



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?